- seyed
- جمعه 14 مهر 1396
- 3081 بازدید
- 0 نظر
انشا شماره یک-طنز
بعد از ظهر مهمان هایمان (عمه جان و دختر عمه ی عزیز) به خانه مان آمدند و طبق ادب شروع کردیم به خوش و بش و احوال پرسی و از این در و آن در صحبت کردن. تا اینکه برروی صورت عمه جان لبخند ملیحی نقش بست و من آن موقع فاتحه خودم راخواندم.
عمه ام شروع کرد به صحبت که فردا روز انتقال خون دختر من از بس انسان دوست و علاقه مند به کمک به بیماران است فردا اولین نفر برای خون دادن به این مراکز میرود. مادر عزیزتر از جان هم نطخ فرمودند که دخترم از یک ماه پیش قصد دارد دوباره برای خون دادن برود! اما منتظر فردا بود. آخ من کی راحت خواهم شد از این کلکل ها بین مادرجان و عمه جان. بابا من از خون و خون دادن میترسم. من نمیروم، وقتی این جمله را گفتم تا نزدیکی گیوتین هم رفتم.
به ناچار فردا با مادرم که با یک دوربین آمده بود تا از خون دادن من عکس بگیرد تا دستش پر باشد به یکی از این مراکز رفتم. از استرس درحال ترکیدن بودم فشارم به طور شدیدی افتاده بود. رفتم که روی دخت دراز بکشم، عین بید میلرزیدم سوزن را که در دستم فرو کردند فاتحه ای برای خودم خواندمو کمی بعد از هوش رفتم. وقتی به هوش آمدم با صورت های عصبانی کارکنان و مادرم روبه رو شدم و بعد فهمیدم که برای به هوش آمدن من دو کیسه خون هم زده اند!!!!!
.
.
.
انشا شماره دو-غیرطنز
یه روز داشتم می رفتم سازمان انتقال خون ،خب میخواستم ناپرهیزی کنم از بس که تو تلویزیون و رادیو تبلیغات می کردن و از مردم می خواستن برای کمک به دیگران بیان و خون بدن حقیقتش با حرف هایی که می گفتن خودمو تو قالب یه ناجی می دیدم که مثل یک قهرمان دارم کاری انجام میدم که جامعه را میخوام نجات بدم یه نفر مثل زور و یا بتمن یا سوپرمن البته این اخریه که مرتب دنیا را نجات میده و بقیشونم که تازگی ها کاری برای دنیا نکردن و خودشونو بازنشست کردن و به این نتیجه رسیدن که هوای خودشونو داشته باشن کافیه .
یاد اون خاطره ای افتادم که پدرم برای من تعریف میکرد می گفت : اون زمان که فیلم های بروسلی روی پرده ی سینما های شهرکرد می گذاشتن بعضی از جوون ها بعد از دیدن فیلم خیلی جوگیر می شدند و بیرون سینما حسابی تو سر و مغز هم می زدن و صدا های عجیب و غریب از خودشون در می اوردن و با لگد به جان درختهای جلوی سینما می افتادند و تا آنجا که می توانستند مشت و لگدشون را نثار درختهای بیچاره میکردند.
منم حالا تو همین فضایی که برای خودم ایجاد کرده بودم بدجوری جوگیر شده بودم و هر لحظه خودمو تو نقش ابرمردی می دیدم و تو دلم قند اب می شد کاری نداریم یهو دیدم دم در اتاق خونگیری هستم ، چندین ردیف تخت را دیدم که چند نفر روی انها خوابیده بودند و کیسه های خون را بغلشون گذاشته بودند که یکدفعه با دیدن خون تو دلم خالی شد و چشمام سیاهی رفت و یکدفعه از هوش رفتم .
وقتی بهوش امدم دیدم یک کیسه خون بهم زدن که بهوش بیام ، بغل دستم روی تختم مقداری پسته داخل پلاستیک بود. پرستار تا فهمید من به هوش امدم اومد بالا سرم و گفت یالا بینم گمشو، دیگه اینجا نبینمت، خلاصه دیگه ازاین خفتی که کشیدم بیشتر واستون نگم بهتره، از اون همه قهرمان بازی که در اورده بودم دیگه هیچی نمونده بود غیر از من و یه خورده پسته و یک کیسه خون که خالی شده بود تو رگم .
داشتم بچه هایی را که از انتقال خون می امدن بیرون را می دیدم که با پوزخند با هم حرف میزدند وهی به من نگاه میکردند.
.
.
.
انشا شماره سه
دیروز که برای اهدا خون به سازمان انتقال خون اراک رفتم چیز جالبی دیدم که بدجور قلقلکم داد!
دیدم که تکدانه های این سازمان هم تبدیل به ساندیس شده است!
درست است که حتی بعد از برجام هم ، ایران تحریم است و باید مراعات خیلی چیزها را بکنیم. اما این بهانه خوبی نیست که همه مشکلاتمان را گردن آن بیاندازیم و حرمت انسانها را در برخی سازمانهایمان قربانی کنیم. مگر در وزارت بهداشت با این همه ید و بیضا به اندازه خرید چندکارتن تکدانه و یا رانی پول نیست؟!
به خدا این مردمی که برای اهدا خون می آیند دهها هزار تومان برای ساخته شدن این خون در بدن خود خرج کرده اند و از هیچ کس انتظاری ندارند، حتی انتظار تشکر.
من قسم می خورم یک دانه نارنگی از 4 تا ساندیس بیشتر آب میوه دارد.
انگار یادمان رفته است که این پذیرایی برای نیافتادن قند خون اهدا کنند گان است. راستش من می ترسم فردا این ساندیس هم بشود یک لیوان چایی!
انشا طنز و غیر طنز درباره انتقال خون - درس کده
همه انشا های طنز و غیر طنز صفحه 55 مهارت های نوشتاری نهم - درس کده
انشا طنز درباره انتقال خون ، 3 انشا درمورد انتقال خون - خرطوم
چند انشا بصورت طنز و غیر طنز درباره انتقال خون - انشا های کتاب مهارت ...
انشا در مورد انتقال خون :: درس کده
انشا طنز و غیر طنز درباره ی انتقال خون - تکست آهنگ
انشا طنز و غیر طنز درباره ی انتقال خون
انشای طنز درباره ی کمک به همسایه ها - خبر روز - انشا? طنز و غیر طنز ...
انشا طنز و غير طنز درباره سايه - تورکو موزیک
ς੭ ASHOOOOB ς੭ - پرشین بلاگ
انشای طنز و غیر طنز مهارت های نوشتاری نهم - دانلود رایگان با لینک مستقیم
انشائ طنز درباره ی تلفن همراه - سرگرمی،روانشناسی،زناشویی - بلاگ خوان
انشای طنز و غیر طنز درباره تلفن همراه صفحه ۵۵ کتاب مهارت های نوشتاری ...
انشا با موضوع طنز غیر طنز انتقال خون - خبر ایرونی
انشاي طنز درباره انتقال خون
انشا فضای غیر طنز درمورد ماهی درحوض قالی - جدید نیوز
انشای فضای غیر طنز درباره کمک به همسایه ها ساده - جدید نیوز
zaum/fa_50K.txt at master · zacharydenton/zaum · GitHub
انشا طنز و غیر طنز سایه آدم - دانلود با لینک مستقیم
انشاء درباره اذان پایه نهم - هر آنچه مورد نیاز شماست
انشا طنز درباره محبت - پورتال خبری
انشا با موضوع کمک به همسایه ها با فضای طنز - هفتاد و پنج نیوز
انشا پایه نهم در مورد ربات پيشخدمت - انشا یاب
انشای طنز در مورد ربات پيشخدمت - انشا یاب
انشا با فضای غیر طنز درباره ماهی در حوض قالی - ایرانی عکس
موتور جستجوی قطره
انشا در مورد بارش فکری و - تبریک
مهمترین اخبار ایران و جهان
خبرداغ
انشا طنز وغیر طنز درد دل یک موش آزمایشگاهی - تحقیقـ
در این مطلب همه انشا های طنز و غیر طنز صفحه ۵۵ کتاب مهارت های نوشتاری کلاس نهم را ... ۳-انشا طنز و غیر طنز درد دل یک موش آزمایشگاهی ... ۴-انشا طنز و غیر طنز انتقال خون ...
دیدگاه ارسال شده است
نمایش / مخفی کردن دیدگاه ها